شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۰

43

دلم گرفته،یک چیزی توی دلم،همان چیز توی گلویم،نشسته،صندلی گذاشته نشسته.من خیلی اینطوری می شوم.این که یک توله ای داشته باشم و هرازگاهی یک جای بدنم بنشیند،جفتک بیندازد،فشار بیاورد،من له شوم.هیچ کس نمی داند.عوام فریبِ پدر سگی ام من.دلیل زیاد است،برای اینکه دل آدم بگیرد،خسته شود،جر وا جر شود،همه چیزش را بالا بیاورد.دلیل دارم.چرا کسی نمی فهمد؟بفهمید،خواهش می کنم.

هیچ نظری موجود نیست: