جمعه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۰

13-همیشه همین است

دوغ محلی خریده ایم.در یک بطری گهی رنگ.توهم زده خاک بر سر.توهم گاز دار بودن.من و مادر می زنیم به خط مقدم که ببازیمش.جَوَش می زند بالا و شَتَک می زند و من و مادر را سپید می کند.پدر و برادر فقط نشسته اند و کباب می لمبانند و تعجب می کنند.همیشه همین است،مرد خانه ماییم و آنها می لمبانند و تعجب می کنند.

هیچ نظری موجود نیست: